کارگر

به نام خدا

که بهش کلی عقده آویزونه

کارگری که اسباب زندگیش پشت کامیونه

کارگری که از درد پا مثل پیرها میشینه

خوردن چلوکباب توی فیلم ها میبینه

حتی خانوادش نمیدن به حرفش تکیه

کارگری که زنده بودنش با مرگش یکیه

توی فکر و دلش چیزی بجز حسرت نیستش

وقتی بنزین لیتری کمتر از هفتصد نیستش

وقتی حقوق سه ماه که خبری نیست

جز فکر سفر آخرت به فکر سفری نیست

متاسفانه تو وطن من تبعیض زیاده

عده ای سوار و عده ای پیاده

کارگر قشر بیچاره هست که سرکار میره

وقت استراحتشم توی صف گاز گیره



واسه بدهی اش اونو پشت نرده میبرن

با پولش میرن مکه و کلی پرده میزنن

اینور کارگر هست گیر یه تکه نون بیچاره

اونور آموزش و پرورش داره پول میچاپه

از این ملتی که محتاج شام شبشونن

یه مشت نامرد به فکر جیب سال بعدشونن

اره با توام تویی که گونی گونی پول داری

بعدش که به ما میرسه هیچی نداری

تو که خدارو واسه بهشت و حوری دوست داری

یک بارم شده طعم خفت رو بچش

برو توخیابون ببین اخم ملت رو بچش

^

^

^

بمیرم واسه دست هایی که خسته از این زمونه

دلش میخواد که تک باشه ولی طفلی نمی تونه

همش شرمنده بچه اش میشه وقتی میاد خونه

دست هاش خالی ودلش پر از شرم و پر از خون

همه عشقش یه سیگاره که رو لبهاش دود میشه

با هر کامی که میگیره از این زندگی دور میشه

یعنی این بود فردایی که اون واسش تلاش کرده

خدا .. لطفت دیگه بسه فقط بزار که برگرده

^

^

^

کارگر حق داره اگه میاد خیلی بجوش

تودلش مونده حسرت خریدن یکیلو گوشت

یکیلو گوشت خیلی وقته بچشم ندیده

اگه ببینه بقیه میگن بهش پدیده

ماها با بدبختی و بدهی کاملن سیریم

مثل حجت توجدایی نادر از سیمین

که فشار زندگی اونو کرده وادارش

بره خودزنی بکنه جلو زن داغدارش



میگن خدا جای حق نشسته انصاف داره خودش

خدا پاشو حق بشینه یکبار جای خودش

میگن کفر نگو هرچیزی یه حکمتی داره

میگم حکمت اینه که زندگی نکبتی واره

فکر نکن به یه درد هزار سوال دارم

که من یه سوال فقط ازت یه سوال دارم

چرا اختلاف طبقاتی عجیب زیاده؟

عده ای سوار و عده ای مثل ما پیاده

مثال : روزه دارا به خدا توکل میکنن

گرسنگی رو با کلی دعا تحمل میکنن

واسه افطاری همدیگرو به دعوت میارن

پای راز و نیاز و دعا تا سحر بیدارن

ولی هیچوقت نمی فهمن که یه کارگر بیماره

تنها چیزی که مونده واسش یه پاکت سیگاره

اگه کسی نیاد و دست همشونو بگیره

امثالی چون جواد با حقوق کارگری میمیره





فکر نکنن رو خوشی اومدم نوشتم و حالیم نیست

من خودمم یه کارگرم

یه کارگر